زندگی نامه و وصیت نامه شهدای دیزج خلیل. محمد جنتی
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 221
نویسنده : بيك بابا

توجه:اطلاعات ارایه شده زیرصرفاً گپی از سایت های اینترنتی است

شهید محمد جنتی

فرزندمحمد حسن

متولد 1360

شهادت:96/1/16

کحا شهادت : سوریه

مادر شهید مدافع حرم محمد جنتی به نام جهادی «حاج حیدر» و معروف به «فرمانده حیدر» در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، اظهار داشت: محمد در سازمان هوا و فضا کار می‌کرد. در دوران حیات شهید تهرانی‌مقدم، پسرم و همکارانش یک موشک را طراحی کرده بودند که شهید تهرانی‌مقدم آن را تایید کرد، فقط گفت چند ایراد دارد که باید اصلاح شود. محمد برای گذراندن دوره‌های پیشرفته نظامی به کشور‌های مختلفی سفر کرد. یکی از این کشورها، لبنان بود. وقتی از لبنان برگشت، متحول شده بود. می‌گفت راهم را پیدا کرده‌ام. می‌خواهم وارد سپاه قدس شوم.

وی افزود: محمد می‌گفت برایم دعا کنید که بتوانم وارد سپاه قدس شوم. دو سال طول کشید تا به خواسته‌اش رسید. مدتی بعد هم تصمیم گرفت به سوریه برود. او یکی از فرماندهان در سوریه بود تا اینکه سال ۹۶ به شهادت رسید. دو سال پس از شهادتش، پیکرش تفحص و شناسایی شد. پیکر مطهرش را در ۲۱ رمضان به خاک سپردیم. از او سه فرزند به یادگار مانده است.  

مادر شهید جنتی در پایان گفت: سردار قاسم سلیمانی پس از شهادت محمد گفته بود که یکی از بهترین نیروهایم را از دست دادم.

به گزارش دفاع‌پرس، شهید محمد جنتی با نام جهادی «حاج حیدر» و معروف به «فرمانده حیدر» بیش از یک سال فرمانده رزمندگان پاکستانی مدافع حرم (تیپ زینبیون) و پیش از آن نیز مدتی فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه بود. این شهید اهل روستای «دیزج خلیل» از توابع شهرستان «شبستر» در استان آذربایجان شرقی بود. او نوزدهمین شهید مدافع حرم استان آذربایجان شرقی است. شهید جنتی سال ۹۲ راهی سوریه شد و حدود چهار سال در جبهه مقاومت سوریه و عراق حضور فعال داشت. جزو اولین مستشارانی بود که برای مقابله با تروریست‌های تکفیری وارد جبهه شد و در مناطق مختلفی از جمله دمشق، حلب، حما و... حضور یافت و چندین بار در درگیری با تروریست‌ها مجروح شد.

محمد جنتی نهایتاً در ۱۶ فروردین ۹۶ در حماه سوریه در منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس (ع) سر و دستش را فدا کرد و پیکر مطهرش در منطقه ماند. حالا بعد از گذشت دو سال طی عملیات تفحص پیکر شهدای مدافع حرم در مناطق سوریه، پیکر این شهید نیز کشف شده و به کشور بازگشته است. هویت پیکر او از طریق آزمایش دی ان ای شناسایی شده است.((( تاریخ انتشار ۲۲ مهر ۱۳۹۸ - ۰۰:۱۰ - 14October 2019- کد خبر: ۳۶۵۹۶۴))))

محمد اولین فرزند خانواده‌ای با هفت برادر بود. فرمانده 36 ساله جبهه مقاومت سال‌ها در سوریه و عراق با برادران عراقی، لبنانی، پاکستانی و افغانستانی در مقابل تروریست‌ها ایستاد، نبوغ نظامی، شجاعت و قدرت فرماندهی‌اش او را به یکی از زبده‌ترین نیروها تبدیل کرد که مسوول آموزش گروه‌های زیادی در سوریه و عراق شد. دوستانش به همین خاطر به او لقب «حاج قاسم کوچک» داده بودند. مدتی فرمانده حیدریون (رزمنده‌های عراقی مدافع حرم در سوریه) شد و این اواخر نیز فرماندهی تیپ زینبیون (پاکستانی‌های مدافع حرم) را برعهده داشت. تسلط کاملش به زبان عربی باعث شده بود رابطه‌ای صمیمی با نیروهای حزب الله لبنان داشته باشد. در طی حضور در جبهه مقاومت یک بار مجروح شد و از آن زمان خانواده و بستگانش از کار او در سوریه مطلع شدند.

. محمد حسن جنتی، پدر شهید مدافع حرم محمد جنتی درباره فرزند شهیدش گفت: «از بچگی تا زمانی که به شهادت رسید، برای همه خانواده و اقوام دریای ادب بود، چیزی نمی‌توانم از او بگویم.»

وی ماجرای رفتن محمد به سوریه را این‌طور روایت کرد: «خودش این راه را انتخاب کرد، احساس خطر برای حرم حضرت زینب (س) کرد. یکبار هم زخمی شد و حدود سه ماه بیمارستان بود، بعد از شش ماه دوباره به سوریه برگشت.»

پدر شهید که به خوبی می‌دانست فرزندش در راهی قدم گذاشت که با ماجرای کربلا و یاران عاشورایی حسین مرتبط است در ارتباط با هدف پسرش از حضور در سوریه گفت: «نمی‌توانست حرم حضرت زینب (س) را در مقابل هجوم تکفیری‌ها رها کند، نه فقط سوریه که در عراق هم حضور داشت. بچگی، جوانی و حتی ازدواجش با نیت حضرت زینب (س) بود.»

جنتی به ارتباط خوب شهید با رزمندگان کشورهای دیگر اشاره کرد و ادامه داد: «با همه نیروهای پاکستانی و عرب ارتباط خوبی داشت، فقط کافی بود کسی یکبار او را ببیند تا شیفته‌اش شود. جزو نیروهایی بود که توانست در سوریه پیروزی به دست آورد. با وجود امثال محمد این پیروزی‌ها به دست آمد.»

پدر شهید از 2 سال چشم انتظاری برای بازگشت فرزند اینطور روایت کرد: «انسان وقتی چیزی را در راه خدا می‌دهد نباید نگران باشد، امام حسین (ع) نیز در یک روز همه اهل بیتش را فدای اسلام کرد. ما برای بازگشتش دعا می‌کردیم ولی به آنچه خواست خدا بود رضایت داشتیم.»

وی در ادامه صحبت‌هایش به آخرین مکالمه‌ خود با شهید اشاره کرد و گفت: «آخرین باری که با او صحبت کردم ایام عید بود. خانواده‌اش پیش او در سوریه بودند و باهم کمی صحبت کردیم. صبح 17 فروردین پسرم تماس گرفت و گفت محمد به شهادت رسیده است. ما انتظار شهادتش را داشتیم چون کسی که قدم به این راه می‌گذارد پیش بینی شهادت و هر اتفاق دیگری به دنبالش هست. من هفت پسر دارم که نه فقط محمد بلکه همه فدای حضرت زینب (س) هستند((( کد خبر ۳۵۰۴۹۴

تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۰ - 16June 2019)))))

حسین پنجمین فرزند خانواده جنتی در بین هفت برادر است که درباره فرمانده محمد، معروف به حاج حیدر ـ اولین برادر خود که 36 سال سن داشت ـ، گفت: حدود پنج سال به صورت مستمر به سوریه می‌رفت، یک بار مجروح شد اکثر آزادسازی‌ها در سوریه و عراق زیر نظر ایشان فرماندهی می‌شد.

وی درباره نوع فرماندهی برادرش به خاطره‌ای از دوستان شهید اشاره کرده و گفت: دو نفر از دوستانش برای بردن طرح آزادسازی منطقه‌ای، نزد محمد در اتاقش رفتند، گویا هوا هم بسیار گرم بود، وقتی با کولر خاموش اتاق مواجه می‌شوند، می‌پرسند حاجی چرا کولر گازی‌ات را روشن نمی‌کنی؟ حاج حیدر هم می‌گوید: بچه‌ها نزدیک خط زیر آفتاب می‌جنگند در مرام من نیست زیر کولر بمانم و بچه‌هایم در گرما باشند.

وی ادامه ‌داد: حواسش به همه چیز بود، من که برای خواستگاری اقدام کردم از سوریه پیگیر کارهای من شد، برای خودم جای تعجب داشت کسی که در سوریه مسوولیت دارد و کار زیادی روی دوشش است به فکر کار من هم هست و مشاوره می‌دهد.

فرمانده‌ای برای تمام فصول/ بهترین نیروی حاج قاسم بود

حسین جنتی به ارتباط حاج حیدر با نیروهای غیر ایرانی و فرماندهی او اشاره کرد و گفت: هم با عراقی‌ها هم با حزب الله لبنان کار می‌کرد، بیشترین دوستانش از بچه‌های حزب الله بودند، با خیلی از فرماندهان عراقی، سوری، افغانستانی و پاکستانی ارتباط داشت.

برادر شهید جنتی به مهمترین ویژگی شهید در ارتباط با گروه‌های مختلف نظامی اشاره و بیان کرد: تسلط خیلی خوبی به زبان عربی داشت. یکی از بچه‌های اهوازی می‌گفت ما که عرب هستیم وقتی به جلسات حاج حیدر می‌رفتیم چنان با عربی فصیح صحبت می‌کرد که اگر او را نمی‌شناختیم، فکر می‌‎کردیم اهل کشوری عربی است. همینطور با بچه‌های پاکستانی که این اواخر فرمانده آن‌ها شده بود به خوبی ارتباط برقرار می‌کرد.

وی ادامه داد: یکی از دوستانش می‌گفت حاج حیدر را می‌خواهید پیدا کنید به مقر حزب الله بروید. هم آن‌ها به حاج حیدر علاقه داشتند هم برادرم به آن‌ها، با جهاد مغنیه ارتباط خیلی خوبی داشت. حاج قاسم ارادت زیادی به او داشت، چند روز بعد از شهادتش در رونمایی از کتاب «وقتی مهتاب گم شد» نوشته بود که یکی از بهترین نیروهایم را در سوریه از دست دادم. دوستانش به او حاج قاسم کوچک می‌گفتند. با شهید قمی رفیق بود، حیدر مدتی فرماندهی عملیات حیدریون را برعهده داشت که وقتی فرمانده زینبیون شد حسین قمی جای او را گرفت.

جنتی از فرماندهی برادرش در تیپ زینبیون متشکل از نیروهای پاکستانی مدافع حرم گفت: حدود یک سال فرمانده زینبیون بود. تا قبل از مجروحیتش در سال 92 کسی از کارش خبر نداشت تا اینکه در سال 92 مجروح شد و مطلع شدیم به سوریه می‌رود. زیاد جلوی ما از وضعیت آنجا صحبت نمی‌کرد مگر اینکه چیزی در کلامی که با رفقا و دوستانش داشت می‌فهمیدیم، که آن هم سعی می‌کرد به عربی صحبت کند تا ما متوجه نشویم.

وی از شهادت برادر اینطور صحبت کرد: «در آزادسازی شمال حما که مرکز فرماندهی تحریرالشام بود برای بازدید از منطقه رفته بود که در کمین جبهه النصره قرار گرفت و به شهادت رسید. خیلی دوست داشت در آزادسازی ادلب باشد و همیشه می‌گفت کی می‌شود که ادلب را بگیریم و من طراح عملیات باشم. فرماندهی بود که پشت میز نمی‌نشست. یکی از شرایطش برای قبول فرماندهی این بود که کسی کاری به کارش نداشته باشد و بتواند به خط برود. یک فرمانده به نام شهید مراد عباسی و شهید «کربلا» که به تازگی تفحص شده است در کنار حاج حیدر به شهادت رسیدند. شهید کربلا داستان خودش را دارد. او جانشین حاج حیدر در زینبیون بود. وقتی می‌بیند حاج حیدر زخمی شده با صدای بلند داد می‌زند فرمانده تیر خورده، یک نفری بر می‌گردد تا پیکر حاجی را به عقب بکشاند که خودش هم شهید می‌شود.

جنتی از آرزوی برادری می‌گفت که چقدر دلش می‌خواست در سوریه شهید شود و گمنام بماند اما سرنوشت چیز دیگری رقم زد. یکی از آرزوهایش این بود که در سوریه به شهادت برسد و آرزوی دیگرش این بود که پیکرش بازنگردد، ماهم قطع امید کرده بودیم اما پدر و مادر منتظر بودند.(((کد خبر: ۳۵۰۳۷۳ تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۳۴ - 15June 2019)))

حسین جنتی، برادر شهید محمد جنتی معروف به حاج حیدر ۱۲ سال از او کوچک‌تر است؛ که حالا سخنانی در توصیف برادر دارد. او در گفت‌وگو با «تسنیم» می‌گوید: هفت برادر هستیم که حاج حیدر اولین فرزند خانواده بود. حدود پنج سال به صورت مستمر به سوریه می‌رفت. یک‌بار در سال ۹۲ مجروح شد. تا قبل از مجروحیت سال ۹۲ که اصلاً کسی متوجه فعالیت او در سوریه نبود. بعد از ۲ سال تازه ما متوجه شدیم به سوریه رفت و آمد دارد. زیاد هم از اتفاقات آن‌جا صحبت نمی‌کرد تا پدر و مادر نگران نشوند. حتی وقتی دوستانش برای دیدنش به منزل رفت و آمد داشتند با آن‌ها در مورد منطقه با زبان عربی صحبت می‌کرد که ما متوجه نشویم.

حسین جنتی از تخصص‌های برادرش در میدان رزم چنین می‌گوید: با رزمندگان پاکستانی و سوری هم کار می‌کرد. در اکثر آزادسازی‌های سوریه و عراق را شرکت داشت و فرماندهی می‌کرد. تخصصش علوم نظامی بود و به عنوان مستشار نظامی به همه گروه‌های عراقی، پاکستانی، سوری، افغانستانی و لبنانی آموزش می‌داد. منطقه ادلب را خیلی دوست داشت و می‌گفت: «کی می‌شود آزادسازی ادلب را طراحی کنم؟». به حاج حیدر قبل از شهادت در سپاه لقب «حاج قاسم کوچک» هم داده بودند. فرمانده پشت‌میز نشینی نبود. یکی از شرایطش برای قبولی فرماندهی زینبیون این بود که هر موقع بخواهد با بچه‌ها جلو در خط باشد.

او ادامه می‌دهد: با شهید حسین قمی (مرتضی حسین پور که فرمانده شهید حججی بود) خیلی رفیق بود. مدتی فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون (رزمندگان عراقی) بود تا اینکه فرماندهی تیپ زینبیون (رزمندگان پاکستانی) به او واگذار می‌شود. وقتی فرمانده زینبیون می‌شود، حسین قمی جایگزین حاج حیدر در قرارگاه حیدریون می‌شود. وقتی فرمانده رزمندگان پاکستانی شد و به اصطلاح با آن‌ها قاطی شد، پاکستانی هم یاد گرفته بود و با آن‌ها پاکستانی صحبت می‌کرد. باهوش بود. حدود یک سال فرمانده زینبیون بود تا اینکه به شهادت رسید.

برادر شهید جنتی با اشاره به نحوه شهادت او می‌گوید: در ماجرای آزادسازی شمال حما به شهادت رسید. منطقه‌ای در تل ترابی دست تحریرالشام بود که می‌خواستند آزاد کنند. برای شناسایی منطقه رفته بودند که بچه‌ها را برای عملیات جلو بکشند. به بازدید منطقه رفت که در کمین جبهه النصره افتاد. شهید مراد عباسی و شهید کربلا نیز با او به شهادت رسیدند. شهید کربلا جانشین حاج حیدر در زینبیون بود، وقتی می‌بیند حاج حیدر در روز عملیات زخمی شده می‌رود تا به تنهایی فرمانده زخمی‌اش را به عقب بیاورد که بالای سر حاج حیدر شهید می‌شود.

او به خصوصیات اخلاقی برادر اشاره کرده و می‌گوید: ۲ تن از دوستانش‌تعریف می‌کردند، وقتی می‌خواستند طرح‌شان را برای آزادسازی منطقه به حاج حیدر توضیح بدهند، به اتاقش می‌روند. هوا خیلی گرم بود، می‌گویند حاج حیدر چرا کولر گازی‌ات را روشن نمی‌کنی؟ می‌گوید: «بچه‌ها لب خط توی گرما می‌جنگند و در مرام من نیست که زیر کولر باشم و بچه‌هایم در خط زیر آفتاب.» این یکی از مشخصه‌های بارز اخلاقی او بود. حواسش به همه چیز بود. خود من وقتی برای خواستگاری اقدام کرده بودم. از سوریه کار‌های من را پیگیری می‌کرد و برای من تعجب داشت که کسی که‌ای‌نقدر خودش در منطقه درگیر است چطور پیگیر همه چیز است و به من مشاوره می‌دهد.

 

او در پایان ادامه می‌دهد: ۳۶ ساله بود که شهید شد و سه فرزند به نام‌های «فاطمه زهرا»، «زینب» و «عباس» دارد. یکی از آرزوهایش این بود که پیکرش برنگردد برای همین ما قطع امید کرده بودیم که بیاید؛ اما خدا خواست که بیاید. مادر و پدر منتظر بازگشتش بودند، ولی من خودم قطع امید کرده بودم. چند روز بعد از شهادتش سردار قاسم سلیمانی در دل نوشته‌اش بر کتاب «وقتی مهتاب گم شد»، اشاره به شهادت حاج حیدر کرد که یکی از بهترین‌هایش را در سوریه از دست داده است.

شهید محمد جنتی با نام هادی حاج حیدر و معروف به «فرمانده حیدر» بیش از یک سال فرمانده رزمندگان مدافع حرم پاکستانی (تیپ زینبیون) پیش از آن نیز مدتی فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون سوریه بود. این شهید اهل روستای «دیزج خلیل» از توابع شهرستان «شبستر» در استان آذربایجان شرقی بود. او نوزدهمین شهید مدافع حرم استان آذربایجان شرقی است. او سال ۹۲ راهی سوریه شد و حدود چهار سال در جبهه مقاومت سوریه و عراق حضور فعال داشت. جزو اولین مستشارانی بود که برای مقابله با تروریست‌های تکفیری وارد جبهه شد و در مناطق مختلفی از جمله دمشق، حلب، حما و ... حضور داشت و چندین بار در درگیری با تروریست‌ها مجروح شده بود.

محمد جنتی در ۱۶ فروردین ۹۶ در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس (ع) سر و دستش را فدا کرد. پیکر مطهر او در منطقه ماند. حالا بعد از گذشت دو سال طی عملیات تفحص پیکر شهدای مدافع حرم در مناطق سوریه، پیکر این شهید نیز کشف شده و به کشور بازگشته است. هویت پیکر او از طریق آزمایش DNA شناسایی شده است.((کد خبر: ۳۵۰۳۷۲ تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۴۸ - 15June 2019)))

شهید محمدعلی جنتی در وصیتنامه خود می‎گوید: از خداوند و امام می‌خواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم آن طور که وظیفه‌ام بود ادا کنم و از امام می‌خواهم که از خداوند بخواهد که مرا ببخشد چون جوانم و نادان. همینقدر می‌دانم ما از خداییم و به سوی او باز می‌گردیم اما چه خوش است جان دادن در راه دوست.

 

 

«از راه دور خدمت امام عزیزم سلام می‌فرستم از درون چادری که در آن معنویت می‌بارد و همه با هم یکی هستند. از خداوند و امام می‌خواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم آن طور که وظیفه ام بود ادا کنم و از امام می‌خواهم که از خداوند بخواهد که مرا ببخشد چون جوانم و نادان.
همینقدر می‌دانم ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم اما چه خوش است جان دادن در راه دوست.

اما وصیتی که به خانواده و دوستان و آشنایان دارم اول اینکه از همگی شما حلالی می خواهم و از آنها می خواهم که اگر حرفی پشت آنها گفته‌ام مرا ببخشید و به امام عزیزم و نایب آن از راه دور از درون چادری که در آن معنویت می‌بارد و همگی یکی هستند سلام می‌فرستم و از آنها می‌خواهم که مرا ببخشید چون نتوانستم آنطور که باید وظیفه‌ام را به آنها ادا کنم و از آنها می‌خواهم که از خداوند بخواهند مرا ببخشد و بعد به مادر عزیزم که جانم فدای او باد سلام عرض می‌کنم مادرم الان که اینجا نشسته‌ام مرا گریه گرفته ولی چون دوستانم پیش من هستند خجالت می‌کشم گریه کنم امیدوارم در کارهایت موفق باشی از تو می خواهم که مرا به خاطر کارهایم ببخشی و حلالم کنی ای کاش می شد محبتم را در نامه آشکار می‌کردم تا ببینی دلم برایت چقدر تنگ شده اما چه کنم که فعلاً وظیفه‌ام دور بودن است.
برادران و خواهرم عزیزانم از دور همگی شما را می‌بوسم امیدوارم همیشه در کارتان موفق باشید. همیشه ایمان را در کارهایتان قرار دهید مرا حلال کنید اگر با شما شوخی می‌کردم و از تمامی آشنایان حلالی می‌خواهم.
دیگر عرضی ندارم دعاگوی شما محمدعلی جنتی»






مطالب مرتبط با این پست
.